در تیر هفتادو هشت در حالی که قیام دانشجویی در حال پیوندی مستحکم با مردم بود با فتوای ولی فقیه و پنبه اصلاحات سربریده شد جنبش دانشجویی هیچگاه سکوت و چراغ سبز اصلاح طلبان را در روز های خونین تیر 78 فراموش نخواهد کرد همان طور که جنبش سبز مردم آقایانی را که نقش ترمز و سوپاپ اطمینان را بازی کردند و در هر مصاحبه با رسانه دولت فخیمه !به فکر حفظ بیضه های نظام بودند را نخواهد بخشید یادمان نرود چراغ سبز خامنه ای به اصلاح طلبان صحبت های خاتمی در گرم کردن تنور انتخابات مجلس جلسات سگ دست اموز سید علی(لاریجانی) با عده ای از اصلاح طلبان پیرامون انتخابات همه نوید یک پیوند شوم را میدهند مردم که از اصلاحات و خواسته های اصلاح طلبانه عبور کرده در دامی به نام اصلاحات نخواهد افتاد در بزرگترین و مهم ترین انتخابات کشور با بیش از بیست ملیون رای به اصلاحات فدای اخم آقا!!! شد!و دو تن از بهترین فرزندان انقلاب به حصر در امدند این بود جواب حق رای مردم از سوی حکومت ! در انتخابات اینده مجلس هم پس از استفاده تبلیغاتی از اصلاح طلبان برای داغ کردن تنور انتخابات آنها ها را مانند دستمالی چرک مجددا به سطل زباله پرت خواهند کرد آقایانی که هنوز به امید اصلاح هستید(بخواندید قدرت) با نزدیک شدن دوباره به قاتلان ندا ها و سهراب ها اندک پایگاه اجتماعی را نیز نزد مردم از دست خواهید لکه ننگی دیگر از خود بجای نگذارید بی شرافتی یعنی اینکه بهترین یارانت در بند هستند به خاطر قدرت اقدام به مصالحه با جانیان کنی! تاریخ یک بار در موردشما قضاوت خواهد کرد
۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه
۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه
نمونه اشعار اگنوستیک خیام
می خوردن و شاد بودن آيين منست فارغ بودن ز کفر و دين؛ دین منست
گفتم به عروس دهر کابين تو چیست گفتــا دل خـرم تـو کابين مـن است
می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت بی مونس و بی رفيق و بی همدم و جفت
زنهار به کس مگو تو اين راز نهفت هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت
بسیار بگشتيم به گرد در و دشت اندر همه آفاق بگشتيم بگشت
کس را نشنيديم که آمد زين راه راهی که برفت ، راهرو باز نگشت
___________________________________________________
راسل در مقالهای تحت عنوان آیا خدایی هست؟، که به سفارش مجله ایلوستریتد در سال ۱۹۵۲ نوشت و هرگز منتشر نشد، چنین نوشت:
اگر من مدعی میشدم که در منظومه شمسی میان زمین و مریخ یک قوری چینی دور خورشید میگردد، هیچ کس قادر نبود مدعای مرا رد کند، مشروط به آنکه حواسم میبود که در ادامه بگویم این قوری آنقدر کوچک است که حتی با قویترین تلسکوپها هم قابل رویت نیست. اما اگر تا آنجا پیش میرفتم که میگفتم چون مدعای من ابطال ناپذیراست جایز نیست عقل بشر به آن شک کند، به حق به یاوه گویی متهم میشدم. با این حال، اگر وجود این قوری در کتب قدما(کتب مقدس!) تایید شده بود و آن را حقیقتی قدسی شمرده و هر یکشنبه در کلیسا درباره آن به وعظ میپرداختند و در مدارس آن را به ذهن کودکان فرو میکردند، تردید در وجود آن نشانه نامتعارف بودن تلقی میشد و شخص شکاک را در عصر روشنگری به نزد روانپزشک و در دوره پیش از آن به دادگاه تفتیش عقاید میفرستادند
___________________________________________________
راسل در مقالهای تحت عنوان آیا خدایی هست؟، که به سفارش مجله ایلوستریتد در سال ۱۹۵۲ نوشت و هرگز منتشر نشد، چنین نوشت:
اگر من مدعی میشدم که در منظومه شمسی میان زمین و مریخ یک قوری چینی دور خورشید میگردد، هیچ کس قادر نبود مدعای مرا رد کند، مشروط به آنکه حواسم میبود که در ادامه بگویم این قوری آنقدر کوچک است که حتی با قویترین تلسکوپها هم قابل رویت نیست. اما اگر تا آنجا پیش میرفتم که میگفتم چون مدعای من ابطال ناپذیراست جایز نیست عقل بشر به آن شک کند، به حق به یاوه گویی متهم میشدم. با این حال، اگر وجود این قوری در کتب قدما(کتب مقدس!) تایید شده بود و آن را حقیقتی قدسی شمرده و هر یکشنبه در کلیسا درباره آن به وعظ میپرداختند و در مدارس آن را به ذهن کودکان فرو میکردند، تردید در وجود آن نشانه نامتعارف بودن تلقی میشد و شخص شکاک را در عصر روشنگری به نزد روانپزشک و در دوره پیش از آن به دادگاه تفتیش عقاید میفرستادند
قوری چای راسل، که آنرا «قوری چای آسمانی» نیز خواندهاند، تمثیلی است که ابتدا فیلسوف معاصر برتراند راسل بیان کرد. منظور از آن رّد نظری بود که ارائه دلیل بر نبود خدا را بر عهده شکاکان میداند.
این نوشته برگرفته شده است از فیسبوک کانون اتئیست ها و اگنوستیک ها ایرانی
این نوشته برگرفته شده است از فیسبوک کانون اتئیست ها و اگنوستیک ها ایرانی
ارسال شده توسط
آریو برزن
۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه
نــــــــدای ایران من
ارسال شده توسط
آریو برزن
برچسبها:
نــــــــدا neda
۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه
روز تولد یک جانی روز پدر نیست!
من به عنوان یک مرد ایرانی چه گناهی کردم که روز تولد یک قاتل که بزرگترین هنرش گردن زدن بوده باید به عنوان روز مرد اعلام بشه؟! ننگیست برای تمامی مردان آزاده ایرانی که روزشون روز تولد یکه خدعه یک دروغ و توهم باشه همانطور که در تصویر می بینید محبت مهربانی در چهره این مرد موج میزنه!... بجون خودتون ما مردا اینقدر خشن نیستیم اینو کردن سمبل روز ما!
قديمی ترين تصويری است که از علی بر روی پوست نقاشی شده است و در موزه لوور پاريس نگهداری می شود.
این نقاشی منسوب به یک راهب مسیحی است.
این تصویر با روایت تاریخی طبری(تاریخ نگار مسلمان) از شمایل حضرت علی تطابق کامل دارد.
مردی بود تیره رنگ با چشمان درشت و شکم برآمده و سری طاس و قدی مایل به کوتاهی! تاریخ طبری، جلد ششم، صفحه2690
این تصویر با روایت تاریخی طبری(تاریخ نگار مسلمان) از شمایل حضرت علی تطابق کامل دارد.
مردی بود تیره رنگ با چشمان درشت و شکم برآمده و سری طاس و قدی مایل به کوتاهی! تاریخ طبری، جلد ششم، صفحه2690
علی ای همای رحمت! کدام رحمت؟
ارسال شده توسط
آریو برزن
برچسبها:
علی تولد زاد روز روز پدر پدر روز مرد
۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه
آهنگ زیبا ی کوروش صغیر!
کوروش پاشو ببین کشور تو راه مهیبیه/ پاشو بنگر که ملت توی خواب عمیقیه/ببین! به دنیا داریم میگیم که ما برتریم/ در حالی که ما ها همه یه مشت گدا پروریم/ ببین یه جوون از ته دلش بهت داره میگه/ اینجا لواط و زنا جزئی ار کردار نیکه!/ کوروش ناموس فروشی روی دور قیمته/ کوروش ملت گفتار نیکش فحش و غیبته/کوروش تو رو تحقیر رو ویران کردند/ اسمت خط خورده از تقویم ایران رسما/راستی.. مقبرت با سیلو بلا ها رفته/ عکست فقط سر در قلیون سراها نصبه/ کوروش ارامش خیلی وقته زندانی شده/ نماد فروهر نماد شیطانی شده!/کوروش داره بر میگرده عقب زمونه/ کوروش راستی میدونستی خدا عرب زبونه؟!/ یعنی جهنم جای ماست که فارسی خوندیم!/ دنیا پیشرفت کرد ما دوره ی دارسی موندیم/ کوروش خلیجتو خلیج عرب نامیدند/ ولی بازم عرب رو تو وطن راه میدن/ همون عرب ها ای که هستند تشنه به خونمون/همونا که دخترا رو کردند زنده به گورشون!/ هستند همسایه ایران ما روی کاغذ/ ولی دستشون با دست بیگانه ها تو یه کاسست
دلت گرفته کوروش میدونم تابع احساسی/ مردم اشک ریختن سر قبر ناصر حجازی/ ولی چه فایده اسطوره ها در آغوش میرند/ بعد مدتی از یاد ها فراموش میشند/ بغضی تو گلومه مثل یک دیوانه تو بندم/ چرا تندیستو دادن دست یک بیگانه تو لندن/ چرا یادت کوروش از همه حیف دود شده/ نوشتن عقده ها فقط تو فیسبوک شده!/ کوروش مردو مردونگی از تو افکار رفته/ سلاح کشتار جمعی شده اخبار هفته/ جوون ها جیباشون خالیو از دم بیکارند/ اونا فکر خالی کردنو بار زدن سیگارند/ کوروش جوونها از بی پولیشون جنون میگیرند/ یه عده ریش سفید! نشستن جومونگ میبینند/ از همون ریش سفیدایی که جیباشون شده پول ملت که تو حساب های سیباشون پره!/ ما هم هر روز از دیروزمون مرده تر هستیم. که یک ملیت سیاه پوش مرده پرستیم/ کوروش هواپیما ها به عشق ملت میپرند/ مسافرا رو به بهشت و جنت میبرند!/ بعد این حادثه ملت رخت سیاه میپوشنو/ شراب مرگ رو با یه بخت سیاه مینوشند/ کوروش جای اینکه به امید اینده بشینی. حامد حاضره بمیره ایران رو پاینده ببینه
کوروش کجایی که ببینی دلا خونن همه درگیر یه لقمه نونن
حتی جوون های ایرانت دیگه هیچی از عشق نمیدونن
یه روز میاد که بجز یه نقشه چیزی از ایران باقی نمونه
کسایی که رفتن و جون دادند بخدا واسه ی بهشت نبوده
اینقدر درگیر شدیم که غیرت دیگه واسمون معنا نداره
کوروش بیدار شو وقت خواب نیست! شدیم طفلی که مادر نداره
هر کی میاد به اسم یه مادر یه چیزی از مون ور میداره
یه روز میاد که این ایرانی دیگه هیچی از خودش نداره
حتی جوون های ایرانت دیگه هیچی از عشق نمیدونن
یه روز میاد که بجز یه نقشه چیزی از ایران باقی نمونه
کسایی که رفتن و جون دادند بخدا واسه ی بهشت نبوده
اینقدر درگیر شدیم که غیرت دیگه واسمون معنا نداره
کوروش بیدار شو وقت خواب نیست! شدیم طفلی که مادر نداره
هر کی میاد به اسم یه مادر یه چیزی از مون ور میداره
یه روز میاد که این ایرانی دیگه هیچی از خودش نداره
سنگ نوشته خط میخی مربوط به ۲۵۰۰سال پیش در شهر ایذه
حک جمله و خط زیبای عربی بر روی خط میخی!
دلت گرفته کوروش میدونم تابع احساسی/ مردم اشک ریختن سر قبر ناصر حجازی/ ولی چه فایده اسطوره ها در آغوش میرند/ بعد مدتی از یاد ها فراموش میشند/ بغضی تو گلومه مثل یک دیوانه تو بندم/ چرا تندیستو دادن دست یک بیگانه تو لندن/ چرا یادت کوروش از همه حیف دود شده/ نوشتن عقده ها فقط تو فیسبوک شده!/ کوروش مردو مردونگی از تو افکار رفته/ سلاح کشتار جمعی شده اخبار هفته/ جوون ها جیباشون خالیو از دم بیکارند/ اونا فکر خالی کردنو بار زدن سیگارند/ کوروش جوونها از بی پولیشون جنون میگیرند/ یه عده ریش سفید! نشستن جومونگ میبینند/ از همون ریش سفیدایی که جیباشون شده پول ملت که تو حساب های سیباشون پره!/ ما هم هر روز از دیروزمون مرده تر هستیم. که یک ملیت سیاه پوش مرده پرستیم/ کوروش هواپیما ها به عشق ملت میپرند/ مسافرا رو به بهشت و جنت میبرند!/ بعد این حادثه ملت رخت سیاه میپوشنو/ شراب مرگ رو با یه بخت سیاه مینوشند/ کوروش جای اینکه به امید اینده بشینی. حامد حاضره بمیره ایران رو پاینده ببینه
کوروش کجایی که ببینی دلا خونن همه درگیر یه لقمه نونن
حتی جوون های ایرانت دیگه هیچی از عشق نمیدونن
یه روز میاد که بجز یه نقشه چیزی از ایران باقی نمونه
کسایی که رفتن و جون دادند بخدا واسه ی بهشت نبوده
اینقدر درگیر شدیم که غیرت دیگه واسمون معنا نداره
کوروش بیدار شو وقت خواب نیست! شدیم طفلی که مادر نداره
هر کی میاد به اسم یه مادر یه چیزی از مون ور میداره
یه روز میاد که این ایرانی دیگه هیچی از خودش نداره
حتی جوون های ایرانت دیگه هیچی از عشق نمیدونن
یه روز میاد که بجز یه نقشه چیزی از ایران باقی نمونه
کسایی که رفتن و جون دادند بخدا واسه ی بهشت نبوده
اینقدر درگیر شدیم که غیرت دیگه واسمون معنا نداره
کوروش بیدار شو وقت خواب نیست! شدیم طفلی که مادر نداره
هر کی میاد به اسم یه مادر یه چیزی از مون ور میداره
یه روز میاد که این ایرانی دیگه هیچی از خودش نداره
ارسال شده توسط
آریو برزن
برچسبها:
آهنگ زیبا ی کوروش صغیر دانلودکوروش
۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه
ترانه رپ: نه خدا، نه ارباب!
ترجمه به پارسی:بگو ببینم راستی راستی ایمون دیوونه وار به چه درد میخوره؟ من که نمیدونم چی بگم، دندان قروچه میرم، خیلی تکان دهندهس، وقت تلف کردنه، به انتظار باد نشستنه، پافشاری نادرسته، با این که میبینیم حقیقت از پرده بیرون زده. اما اگر که بگید اصل ما از کجاس؟ من میگم: از بیگ بانگ، از تکامل، همه با کینگ کنگ برادریم. هر که غیر از این بگه دیوونهس. داداش! همه جزء پستاندارانیم، فقط عقل هم داریم، همین.
نه خدا، نه ارباب!
این چیزا رو بذار کنار، همه چی حساب شدهس، نگران نباش، من نمیفهمم نماز و دعا پیش خدا، چی میتونه برات بیاره، جز این که ما را عقب برونه، یا چه میدونم به افسانه بافی بندازه. تا دیگه رو خودمون حساب نکنیم و خدا رو باور کنیم و او را بپرستیم. میگن زیردستا بالا دست میشن، این جوری ما را منتر میکنن، قسم میخورن که وقتی مُردین، پاداش میگیرین! اما ما از خدا چه میدونیم؟ به چه حسابی باید به غیب ایمون بیاوریم و به آن دل خوش کنیم؟ پس در یک کلام، بیایین عاقل باشیم و نامعقول را تقدیس نکنیم.
نه خدا نه ارباب!
این منو از کوره به در میبره که تو ماجرای ملحدین زبونا باز شدند و وجدانها بیدار، اما ادیان هزارون نفر را که به ایمون خود ساده دلانه اعتماد کرده بودن، به خون میکشند. کشیش، ملا، خاخام، مرشد، چه فرقی دارن. همه سر و ته یک کرباسان. من وا میایستم، چون فاصله گرفتن از دین منو از هر آئینی که بخواد بر زندگی من فرمون برونه، خلاص میکنه. در یک کلام، دین چیزی نیست جز ساخته ی انسان و ابزاری تو دست اغنیا برای برده کردن مردم.
نه خدا نه ارباب!
رهبرهای مذهبی، همه، عین پادشاهانان. چه ساده است موعظه وقتی تو ابریشم میگوزی. برای ما قرضهای آخر ماه میماند و گرسنگی خوردن و محرومیت از هر حقی. اونها به خودشون حق میدن که راجع به کارای ما قضاوت کنن. آخه کیاند این خرفتها که کسب و کارشون فروش عقیده و ایمون است تا از فراز میلیونها ثروتشان به ما درس بدهند که مثلا چه چیز خوبه چه چیز بده. من به یک قدرت سیاسی که میدونه مهره ها و نقشه های سیاسیاش را چطوری جا بندازه میگم: برو به تخمم، برو گورتو گم کن! من خدا و ارباب ندارم.
پدر! من که نرده ی گهواره را دیده ام، دیگه میله های آهنی رو بر پنجره ام تحمل نمیکنم. من میگم همه شان برن پی دادن! نه خدا نه ارباب!
این را توی کله ات فرو کن:
نه خدا نه ارباب!
ترجمه از فرانسوی آناهیتا
ترجمه برای «اندیشه و پیکار»
ارسال شده توسط
آریو برزن
۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه
ترسناكترين صحنه هیچکاکی!
آلفرد هيچكاك، استاد بزرگ سينما ومتخصص هنر ترساندن مردم، درحال رانندگي در جاده هاي سوئيس بود كه ناگهان ازپنجره ماشين به بيرون اشاره كرد و گفت اين ترسناك ترين منظره ايست كه تا حالا" ديده ام" و امتداد اشاره او، كشيشي بود كه دست بر شانه پسرك خردسالي نهاده بود و با او صحبت مي كرد. هيچكاك از پنجره ماشين به بيرون خم شد و فرياد زد: "فرار كن پسر جان! زندگي ات را نجات بده!"
ارسال شده توسط
آریو برزن
۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه
13+1!
ارسال شده توسط
آریو برزن
اشتراک در:
پستها (Atom)